استقبال از بهاری دیگر
عزیز مامان. منو ببخش که انقدر گرفتار روزمرگی شدم و اصلا فرصت نمیکنم بیام به وبت سر بزنم.خدا میدونه که هم کار درمونگاهم زیاد شده و هم باید وقت بیشتری برای با شما بودن بذارم.در هر حال از خاطرات قبل از عید شروع میکنم: اواسط اسفند از طرف شرکت بابا و به خاطر جشن پایان سالشون دعوت شدیم پارک دلفینهای برج میلاد.با اینکه اولش خیلی برای شما جذابیت نداشت و خسته شده بودی ولی وقت شام حسابی خوردی و جبران خستگیهاتو کردی و کادویی که لحظه خداحافظی بهت دادنو خیلی دوست داشتی. باباحاجی (پدر مامان جون)تو بهمن ماه فوت کردن و یه چند وقت درگیر مراسمشون بودیم.جالب اینجاست که با اینکه خیلی کم باباحاجی رو میدیدی ولی از اونجایی که عاشق افراد پیر هستی تو مرا...
نویسنده :
مامان
16:53