هفته پر مشغله مامان ملیحه!
عزیز مامان!
بعد از چند روز خلاصه وقت کردم بیام به وبلاگت سر بزنم.آخه این هفته خیلی سرمون شلوغ بود.چند روزی میشه که شکر خدا تعداد دفعت کمتر شده ولی علائم دیگه دندونت شروع شده.مثلا بعضی وقتها خیلی بی تاب میشی و دوست داری حتی وقتی خوابت هم برد پستونکت تو دهانت باشه.با اینکه قبلا وقتی خوابت میبرد خودت با یه حرکت پرتابی اونو از دهنت بیرون مینداختی!!
یا همش دوست داری با یه کاری سرت گرم باشه تا دندون دردو کمتر احساس کنیم مثلا وقتی با کالسکه میریم بیرون یا بابا مهدی که شمارو میبره تو حیاط تاب بازی خیلی احساس رضایت میکنی و وقتی میای بالا همچنان دوست داشتی بازی می کردی.
این هفته یه شب خونه مامان جون به صرف دلمه دعوت بودیم و از اونجایی که همیشه مامان ملیحه موقع پیچیدن دلمه به مامان جون کمک می کرده امسال هم زودتر رفتم واسه کمک ولی چون امسال اولین سالی بود که شما هم کنارم بودی باید هم به شمامیرسیدم هم به مامان جون کمک میکردم که تو هر دو کار موفق بودم وبالاخره یه دلمه خیلی خوشمزه از کار در اومد که جای دائی سعید اینا هم خالی و سبز بود.
این هفته جمعه چون خاله زهرا اینا رفته بودن خونه عمه های محمد مهدی ،باغ نرفتیم در عوض خاله زهرا از نمایشگاه کتاب زحمت کشیده بود و واسه دختر گلمون چند تا کتاب خوب گرفته بود.
راستی دخترم!
مامان جون وپدرجون عازم سفر به ابوظبی،خونه دائی سعید اینا هستن .هر چند که ما یه مدت تنها میشیم ولی از اونجائی که اونها میرن پیش خوشگلهای دائی و یه مدت پیش اونها هستن خیلی خوشحالیم. انشاالله که در کنار هم به همشون خوش بگذره و سفرشون بی خطر باشه. البته که مامان جون اینا انقدر بچه دوستن که تو این مدت خونشونو در اختیار ما قرار دادن و ما هم هر وقت که اونا میرن سفر از بزرگی خونشون استفاده میکنیم و اونجا پارتی های دوستانه با دوستهای بابا مهدی برگزار میکنیم!!!امشب هم واسه بدرقه همه شام خونه مامان جون اینا هستیم که امیدوارم مثل همیشه خانم باشی.
چند روزی میشه که با قرار دادن چند تا بالش نشستنو دارم با شما کار میکنم ولی ظاهرا خانم گلی ما یه ذره تنبله و از نشستن زود خسته میشی واسه همین منم خیلی به شما سخت نمیگیرم و نمیزارم از نشستن دلزده بشی.
انشالله که به یاری خدا این مراحل تکاملی هم به خوبی طی میشه.........