پرنسس دیاناپرنسس دیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

دیانا;مسافر زیبای پاییز

آخرین روزهای اسفند

1393/12/15 11:26
نویسنده : مامان
573 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان!

ببخشید که چند وقتیه فرصت نکردم بیام و واست از خاطرات شیرین با ما بودنت تعریف کنم.آخه این موقع سال که میشه خیلی سرمون شلوغه نه اینکه فکر کنی مامان سخت مشغول خونه تکونی هستشا.نه اصلا از این فکرها نکن چون مامان انقدر سرش شلوغه که اگه هر سال کمک بابا مهدی نباشه نمیتونه به هیچ کاری برسه.

بین ما خاله ها رسمه که هر سال قبل از انجام خونه  تکونی و رسیدگی به امور مانده منزل بیشتر به فکر چیدمان سفره هفت سین باشیم.مثلا همین امسال هنوز هیچ کاری نکردیم ولی وسایل سفره هفت سینمون آماده هستشقه قهه

خرید لباس و مایحتاج خونه هم که با وجود دخمل وروجکی مثل شما واسه خودش هفت خانه رستمه.پارسال این موقع واسه خرید شمارو تو کالسکه میذاشتم و با خودم همه جا میبردم شما هم با ما همکاری میکردی و خیلی آروم میخوابیدی ولی امسال ترجیح میدم تو خونه بمونی تا من هم سریعتر به خریدم برسم هم اینکه امسال ما فرق زمستونو با فصول دیگه نفهمیدیم ولی این پایان سالی زمستون تازه یادش اومده که امسال خیلی بی غیرت بوده و باید خودی نشون بده من هم ترجیح میدم واسه اینکه سرما نخوری شمارو پیش بابا مهدی بذارم و با خاله ها بریم خرید.

نمیدونم چرا انقدر هم عشق تی تی و ددرر هستی هر وقت از بیرون میام با خوشحالی میای سراغم و فکر میکنی هر وقت برم بیرون باید واست تی تی بخرم و حسابی مامانو شرمنده میکنی

چند وقت پیش عروسی عمو میثم وخاله مهسا بود.بعد از یه مدتی که کنار مامان نشستی و خیاری خوردی یخت باز شد واسه رقصیدن رفتی وسط مجلس.جالب اینجاست که نه من نه بابایی اهل این برنامه ها نبودیم و آخرین باری که وسط مجلس یه قری دادیم فکر کنم هفت سال پیش اون هم مجلس عروسیمون بود ولی مامان فدات بشه که هر چی که تو مجلس بودیم شما داشتی وسط میرقصیدی و هر چقدر هم شمارو جای خلوت می آوردم دوست داشتی بری تو مرکز مجلس و نزدیک عروس برقصیبوس

با اینکه خونمون تا درمونگاه چهارتا خونه فاصله داره و محل کار مامان هم اونجاست ولی این مامان تنبل هنوز شمارو واسه مراقبت پانزده ماهگی نبرده اینجاست که میگن کوزه گر از کوزه شکسته آب میخورهزبان

به شدت علاقه به کتاب خوندن داری بابا مهدی دوتا کتاب دیگه واست خریده ولی به یکیشون(گاو کوچولو تشنشه)علاقه بیشتری داره .هر وقت میگیم دیانا خانم برو bookتو بیار واسمون بخون سریع کتاب سارا و خرسی رو میاری و ورق میزنی و شروع میکنی به تعریف کردن قصه:بابا    عمو      مامان مو(مامان جون)    ددررر این کلمات بارها و بارها و با هر ورق زدن کتاب تکرار میشه.البته این کلمات خیلی ربطی به داستانهای کتابهات نداره فقط میخوای با کلماتی که بلد هستی یه چیزی واسه ما تعریف کرده باشیخنده

چند وقت پیش محمد مهدی داشت با خودش بازی میکرد که شما رفتی نزدیکش و داشتی وسایلشو بهم میزدی او هم عصبانی شد و صورتشو نزدیک شما کرد و داد زد: مگه نمیگم دست نزن.شما هم با خونسردی لوپ مهدی رو به نشونه علاقه فشار دادی انقدر صحنه قشنگی بود با این کارت مهدی رو هم شرمنده خودت کردی و کلی ذوق کرده بود که دیانا چقدر منو دوست دارهمحبت

مهارتهای جدید دیانا خانم:

رویش دندان هفتم از پایین سمت چپجشن

خیار:ای یار

leg کو؟دیانا خانم دستشو رو پاهاش میذاره میگه اینا

غذاهای جامدو میذارم جلوت و خودت در یه چشم برهم زدم نوش جونت میکنی.خدارو شکر مامان داره کم کم از غذا دادن به شما راحت میشه.امیدوارم که این روند همینطور ادامه پیدا کنه.

دیانا خانم الان از خواب نوشین بیدار شد قراره بعد از صبحانه ببریمش تیراژه تا دخملی حسابی بازی کنه.بای بای

مامان فدات بشه که به محض اینکه رسیدیم تهران اشک ریزش و آبریزش از بینی پیداکردی.تو عکسهاتم معلومه

بابایی کجا داری میری؟؟؟!!!!!!!!!! صبر کن منم بیام

پسندها (5)

نظرات (5)

عمه فروغ
15 اسفند 93 11:46
مرواريد جديدت مبارک دياناي گلم.اي جونم ماشاا.. به دياناي کتاب خون ان شاا.. هميشه موفق باشي عروسي عمو و خاله هم مبارک ان شاا.. خوشبخت بشند اي جونم دختر عشق رقص رو .بووووووووووووس
مامان
پاسخ
ممنون از لطفت فروغ جون ان شالله سال جدید سال رسیدن به همه ارزوهای قشنگت در کنار برادرزاده عزیزت باشه.ببوس ارشیدای خانم و شیرین زبونو
دیجیتال آرت
15 اسفند 93 12:58
دی جی آرت 10 اسفند 1393 ساعت 13:31 Site : http://dgartshop.sellfile.ir/ سلام عید امسال را با خرید تقویم مخصوص کودک خود شروع کنید بهترین یادگاری برای کودک شما با پرداخت فقط 1000 تومان و خرید 6 تقویم سال 94 شما میتوانید به راحتی عکس کودک خود و خودتان را بدون دوربری تصویر در کادر قرار دهید این فایل به صورت پی ان جی بوده و به راحتی در فتوشاپ قابل ویرایش می باشد. http://dgartshop.sellfile.ir/
مامان ریحانه
15 اسفند 93 20:57
عزیزم چه جالب شما چقدر هفت سین براتون مهمه خوب مامانی دیانا جون تو خونه دلش میگیره میخواد دنبال شما بیاد ددر فداش بشه خاله که مثل دختر ما عشق رقص و عروسیه والا ما هم مثل شماییم ولی نمی دونیم دخترمون چرا آنقدر عشق رقصه قربون هوش و استعدادش بره خاله عزززززززززیزم ای جااااااااااااااانم فداش بشم که انقدر مهربون اینطوری به محمد مهدی مهربونیش و ثابت کرده خدا رو شکر که غذاهای جامد میخوره امیدوارم که همین روند ادامه داشته باشه عزیزم ببوووووووووووووس دیانا جونم و
مامان
پاسخ
سلام عزیزم.باید بگم ما از وقتی مزدوج شدیم سفره هفت سین یکی از ارکان اصلی جشن نوروزمون شده.برعکس زمان مجردی اصلا اهل هفت سین نبودیم.مخصوصا من با خاله زهرا رقابت دارم واسه تزیین قشنگتر.هر چند امسال همه از طرحی که من سفارش داده بودم خوششون اومد و تو خونه هممون مدل سفارشی من تکرار میشه با رنگهای مختلف خاله جون انقدها هم دیانا باهوش نیست.این حس همه پدرها و مادرهاست که بچه هاشونو باهوش ترین انسانها میدوننممنون از نظر لطفتون.ببوس شیرین زبون مارو
مامان آنیسا
16 اسفند 93 9:01
ایول به بابایی که دیانا جونمو میگیره تا مامانی به خریداش برسه چه خوب که دیانا جونم یاد گرفته خودش غذا بخوره ما که همچنان با غذا خوردن آنیسا درگیریم روز به روزم بدتر میشه ببوس دختر گلمو
مامان
پاسخ
بله نگه میداره ولی من خیلی دلم واسه بچم میسوزه.چون تا مانتومو میپوشم او هم میره لباسهاشو میاره و میگه ددررر. خداروشکر دیانا جدیدا دوست داره خوراکیهاشو خودش ببخوره.فقط غذاهایی مثل سوپو حلیمو... من بهش میدم.تا ببینم تا کی این روند خوش ادامه داره
مامان افسانه
18 اسفند 93 0:55
سلام دوست خوبم حسابی خسته نباشی دیانای ماهم هر روز داره بزرگتر و ماهتر میشه فدای رقصیدنش خیلی ماه شده راستی شما واکسن دیانا رو زدی این ماه باید بزنیم؟ کاش تو دستشون بزنن شب عیدی خیلی درد نکشن
مامان
پاسخ
سلام عزیزم.امیدوارم این روزهای آخر سال بر وفق مراد باشه. من هنوز مراقبت پانزده ماهگی دخترکو انجام ندادم ولی عزیزم تو این ماه واکسن ندارن.آخرین واکسن هجده ماهگی هستش که اونم میشه اردیبهشت 94.برو حسابی خوش باش از واکسن خبری نیست.فکر کنم شما هم حسابی مشغول وروجکتون هستید که دیر به دیر پست میذارید.ان شالله سال جدید بهتر از سالهای قبل واستون باشه.ببوس گل دخملی مارو