هشت ماهگیت مبارک نفسم....
تقدیم به دخترک هشت ماه ام:
در تاریکی چشمانت را جستم
در تاریکی چشمانت را یافتم
وشبم پرستاره شد.....
تورا صدا کردم در تاریکترین شبها
دلم صدایت کرد و تو با طنین صدایم به سوی من آمدی
وبا دستهایت برای دستهایم آواز خواندی
چشمهای تو با من بود ومن چشمانم را بستم
چرا که دستهای تو اطمینان بخش بود
صدایت میزنم گوش بده
قلبم صدایت میزند
شب گرداگردم حصار کشیده است
و من به تو نگاه میکنم
از پنجره های دلم به ستاره هایت نگاه میکنم
چرا که هر ستاره آفتابی است......
من آفتاب را باور دارم
من دریا را باور دارم
و چشم تو سرچشمه دریاهاست......(احمد شاملو)
من کیک میخوام
مامان به من کیک نمیدن میشه بیای
تصمیم دارم پیراهنمو بخورم
آخ جون چقدرم خوشمزه ست
حالا نوبت پاپوشمه
آخ جون چقدر بچه اینجاست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی