پرنسس دیاناپرنسس دیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

دیانا;مسافر زیبای پاییز

شیرین زبونه بیست و یک ماه ما...

1394/6/2 9:22
نویسنده : مامان
478 بازدید
اشتراک گذاری

تو یه چشم برهم زدن دخترک عزیز مامان بیست و یک ماهگی رو هم تموم کرد و وارد ماه بیست و دوم زندگیش شد.این روزها هر روز شیرین تر از قبل میشی و با حرف زدنت دل همه رو میبری.

عاشق جشن تولد هستی و واسه تولد دوسالگیت از الان برنامه ریختی و تموم داستانی که بابا مهدی واست ساخته رو مو به مو تعریف میکنی:

بابا مهدی میگه:دیانا خانم بابا میخواد واست چی بگیره؟

دیانا:تولد بوووززووورگ(بزرگ)دستهاتو باز میکنی

بابا:کیا تو تولدت بیان؟؟

دیانا:بی بی بیا..مهدی بیا دایی  خاله...

بابا:دیانا تو تولدت چی می پوشی؟

دیانا:تی تی علوسی(عروسی)

بابا:موهاتو چه کار میکنی؟

-گل بزنم

بابا:شمعو چکار کنی؟

-فوت کنم(ادای فوت هم در میاری)

بابا:بعد بگیم...

-یک دو سه تولد تولد تولدتت !!!(بابا عاشق این دقتت هستش که حتما باید بگی تولدتت)مبارک...

روزی هزاران بار این سناریو تکرار میشه.حالا روی صحبتت هر کی میخواد باشهخندونک(چغال یا بقال مهم نیست)

 

بابا:دیانا خانم بابا شمارو چقدر دوست داره؟

دیانا:یه دنیااااااااااااا(با کشش طولانی دستهاتو هم باز میکنی)

 

عاشق بنزین زدن بابا هستی.تا بابا از سر کار بیاد روزی هزار بار میگی:بابا میدی(مهدی)  تیران (تهران) بینزززین(بنزین) سورسوره بازی.جمله بندیش این میشه که بابا مهدی از تهران بیاد بریم بنزین بزنیم بعد بریم سرسره بازی.جالبه تو پارک که هستی اصلا تمایل به تاب بازی نداری ولی سرسره تو هرسایزی که باشه رو رد نمیکنی.

هر جابسم الله الرحمن الرحیم ببینی میفهمی در ارتباط با نماز هستش.شروع میکنی به نماز خوندن و به جای مهر رو اون سجده میکنی و بسم الله......رو بوس میکنی.

هر وقت محمد مهدی یا امیر کار خطرناکی انجام بدن میگی امیر بیییشین..مهدی بیشین(عاشق این بیشین گفتنتم)آرام

هر اتفاق جالبی برات بیوفته میگی مامان بیبین(کلا به همه افعال   ی   اضافه میکنی)بیشین.بیبین.....خنده

با دستت مدل اسفند دود کردنو در میاری.دستاتو میچرخونی و به تقلید از من میگی:الله محمد   عجل محمدخنده

موقع بالا رفتن و پایین اومدن از پله ها یا بلند شدن از رو فرش میگی:یا ععی(یا علی)بغل

چون همیشه زحمت تهیه  گوشت خونمونو بابا امیر  میکشه تا از جلو قصابیها رد میشیم میگی بابا امیر گوشت....

 

هر وقت بابا مهدی بعد از دستشویی کردنت شمارو میبره تا بشوره از بابا یاد گرفتی موقع خشک کردنت منو صدا کنی و میگی:ملی جون بیاخندونک

انقدر به بابا مهدی وابسته شدی که تا چشم باز میکنی میگی بابا مهدی نیست.تیرانبغل

یکشنبه هفته پیش که روز دختر هم بود تولد امیر محمد بود.مثل همیشه وسط مجلس در حال قر دادن  بودی و موقع فوت کردن شمع تا جاییکه نفس داشتی داد میزدی و تولد تولدو میخوندیجشنتشویقبوس

وقتی از مجلس برگشتیم بابا مهدی به مناسبت روز دختر واست یه هدیه خوشگل هم خریده بود که کلی ذوق کردی

 

دیاناخانم و محمدمهدی جون میخوان برن د درا

پسندها (4)

نظرات (5)

ابجی مریلا (فاطمه)
4 شهریور 94 17:57
سلاااام مدل لباس دخملونه تو وبم گذاشتم اگه خواستین بهمون سر بزنین اینم ادرس دوستون دارم خدا حافظ http://asrdtfuygiuhpo.niniweblog.com/post60.php
مامان آنیسا
5 شهریور 94 9:25
بله دیگه مامانی دخترا عشق پدرن انیسا ما هم همینطوره موقع برآورده کردن نیازهاش مامانی میخواد موقع سرحالیش و بازی و خنده باباشو میخواد و کلی واسه هم love می ترکونن عزیزم که انقدر عاشق تولد بازی هستی تشما که واسه همه انقدر قر میدی دیگه واسه تولد خودت میخوای چیکار کنی ؟
مامان
پاسخ
از قدیم گفتن دخترها بابایی هستن دیگه.دیانا خیلی به پدرش وابسته شده.البته پدرش هم بنده خدا وقتی میرسه با تموم خستگی که داره واسه خانمی کم نمیذاره.به خاطر همینه دیانا عشق پدر شده.چون هر خواسته ای که میبینه از من آبی گرم نمیشه با هزار تا ناز از آقای پدر طلب میکنه.مثلا با بابایی آب بازی و حموم میره.با بابایی سرسره بازی میره!!!! ولی فکر کنم تولد دو سالگی یه ذره کنترل بچه سختتر باشه.چون الان دیانا یه ذره خودمختار شده و مثل تولد یکسالگیش خیلی حرف شنوی نداره.خدا به خیر بگذرونه
مامان افسانه
7 شهریور 94 0:33
سلاااام جیگر خانم خیلی وقت نبودیااااا خوبی گلم دوست خوبم شما هم خوبی؟فدای ماه حرف زدنت از دستشما فرشته های ناز که زندگی رو واسه ما گلستون کردین ممنون که هستید دیانا هم مثل دنیا یهویی به حرف افتاد دنیا کلا همه چیز رومیگه تمامی افعال رو درست و تو جای متاسبش میگه خیلی بامزه حرف میزنه از طرف من عسل خانم رو ببووووووس
مامان
پاسخ
آره عزیزم.من این روزها در نبود همسر حسابی سرم شلوغه.کارهای درمونگاه که هر روز بیشتر از قبل میشه.رسیدگی به دیانا خانم و غذا پختنو غذا دادن به ایشون هم که خودش یه پروژه عظیمی هستش.خدارو شکر که تا اینجا همه چیز به خوبی پیش رفته و بچه ها چه از نظر رشد جسمی وچه رشد اجتماعی خوب پیش رفتن.همین واسه ما پدرو مادرها کفایت میکنه هر چند شیرین زبونیهاشون بهترین لذت زندگی هستش.شما هم ببوس گل دختری رو
مامان ریحانه
7 شهریور 94 20:42
سلام عزیزم یادتونه می گفتید کی میشه دیانا برامون شیرین زبونی کنه حالا ماشالله اینهمه شیرین زبونی خداییش میبینی چه لذتی داره شیرین زبونیهاشون فداش بشم که میخواد تو تولدش تی تی علوسی بپوشه قربون همه ی شیرین زبونیای عروسک خوشگل برم من عززززززیزمی دیانا جونم
مامان
پاسخ
سلام گلم.واقعا که این شیریسن زبونیهاشون خوردنیشون کرده.البته که هنوز خیلی کار داره تا به بلبلی نازنین جون برسه
عمه فروغ
14 شهریور 94 14:47
21 ماهگیت مبارک دیانای گل و شیرین زبونای جوونم با اون تولد خوندنش و این که کلی برنامه برای تولدش داره روز دختر هم با کلی تاخیرررررررر مبارک دیانا جونم هدیه هات مبارک
مامان
پاسخ
ممون از لطفت فروغ جون.خیلی زحمت کشیدی