پرنسس دیاناپرنسس دیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

دیانا;مسافر زیبای پاییز

روزهای بعد از تعطیلات عید

1393/1/18 11:40
نویسنده : مامان
237 بازدید
اشتراک گذاری

گل دختر مامان! 

تعطیلات عید تموم شد و بابا مهدی از امروز رفت دانشگاه. دوباره من و خانم طلا تنها شدیم. تازه داشتیم به بودن بابائی عادت می کردیم. بابا مهدی هر روز صبح که دخملی از خواب بیدار میشد پاهای کوچولوتو با روغن ماساژ میداد و واست شعر می خوند. بعد دست و پاهاتو ورزش میداد. بعد بغلت میکرد و اونقدر پشت گردن و کمرتو ماساژ میداد تا شما از خود بیخود میشدی و اونقدر ریلکس میکردی که کل دست بابا مهدی پر میشد از بزاق دهنتمن که همیشه دعاش میکنم و میگم خدا خیرش بده. انصافا هم همسر خوبی واسه منه هم بابای خوبی واسه شما. اگه واسه ناهار چیزی درست نمیکردم بدون معطلی میگفت غذا از بیرون میگیریم و اصلا واسه غذا سخت گیری نمیکرد. تو نگهداری شما خیلی به مامان کمک میکرد و البته الان هم کمک میکنه و همش دلتنگ دخملی  هستش. مثلا هر وقت میرسه اولین سوالش اینه که صبح پاهاتو ماساژ دادم. دیروز به محض اینکه از سر کار برگشت ،گفت هوا خیلی خوبه پاشو خانم طلارو ببریم کالسکه سواری.

تو مسیر هم رفتیم پارک و با خانمی کلی عکس گرفتیم.به خونه که رسیدیم بعد از اینکه خستگیت در اومد و شیرتو خوردی دوباره بابائی مارو با ماشین برد بیرون تا شما تو شهر دور بزنی. انصافا شما هم دختر خوبی هستی و هیچ وقت مارو اذیت نمی کنی. مثل یه خانم تو صندلی ماشین میشینی و خیلی راحت خوابت میبره. وقتی بیدار هم میشی بدون سرو صدا هستی فقط یکدفعه میبینیم داره از عقب یه صدائی میاد اون هم صدای ملچ مولوچ انگشت خوردنتهآخه مدتی میشه که دوست داری انگشتتو بخوری. بعضی وقتها یه انگشتی بعضی وقتها دو انگشتی.خاله فاطمه عاشقه انگشت خوردنته. همین الان دخملی از خواب بیدار شد و باید برم بهش برسم. دوباره واسه گفتن خاطراتت بر می گردم..............

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله زهرا
31 خرداد 93 17:40
خاله به قربونت بره الهی. قربون دست و پاهای کوچولو و تپلت برم که هر روز باید ماساژ بگیره. الهی من فدات بشم. همیشه سلامت باشی عشقم. میبوسمت
مامان
پاسخ
مرسی خاله.من که در مقابل پسر شما کپل نیستم.نکنه مهدی توپولی رو یادت رفته که ماشالله هزار ماشالله نمیتونستی بغلش کنی