اولین مسافرت دخترم

دیانا جونم! 

امروز واسه اولین بار شمارو از شهر خارج کردیم و واسه عید دیدنی خونه خاله های مامان ملیحه رفتیم. کل مسیر مثل یه دخمل خانم و جیگر خیلی راحت و آروم تو صندلی ماشینت خوابیده بودی و اگر بیدار هم میشدی اصلا بی قراری نمی کردی. خیلی خوشحالم از اینکه نشستن تو صندلی خودتو دوست داری. آخه اینجوری هم شما راحت می خوابی هم دیگه تو بغل، مامانیتو خسته نمیکنی. هم خیال بابا مهدی راحته که جای خانم طلا تو مسافرتها ایمن هستش. 

وقتی خونه خاله راضیه رسیدیم دختر خاله ها هم اونجا بودن. شما اونجا هم خیلی خانم بودی. دیگه با کسی غریبی نمی کردی و راحت تو بغلشون میرفتی. دیگه با سر و صدا و شلوغی هم آژیته نمیشی. هر چند که دوست نداریم خانم گلی همیشه تو شلوغی باشه ولی اگه بتونی شلوغی رو تحمل کنی تو مهمونیها خودت کمتر اذیت میشی که منو بابا فقط همینو میخواهیم. بعدش خونه خاله افتخار(خاله افی خودمونی) رفتیم ولی متاسفانه فاطی جون نبود که ببینیمش. انشاالله و با دعای شما فرشته کوچولوی خدا، همه خاله ها و دختر خاله های مهربون امسال واسشون سراسر شادی و سلامتی و موفقیت و عاقبت به خیری باشه(آمین) 

خدارو شکر اولین مسافرت به خوبی و خوشی گذشت و مامان واسه مسافرتهای بعدی استرس کمتری داره... 

                                   عاشقتم یه عالمه...............  

خانم گل راحت تو ماشين خوابيده