پرنسس دیاناپرنسس دیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

دیانا;مسافر زیبای پاییز

اولین آموزشهای مامانی به خانم گلی!

1392/11/27 11:28
نویسنده : مامان
267 بازدید
اشتراک گذاری

تقریبا دو هفته ای میشه که هرروز صبح وقتی گل دخترم بعداز یه خواب جانانه و شیر خوردن حسابی، به مامانی میخنده اون وقته که مامانی باید آموزشهارو به دختر باهوشش شروع کنه. ولی قبل از اون پاهای دخترمو با روغن مخصوصش حسابی ماساژ میدم و کلی به پاها و دستهای کوچولوش ورزش میدم تا حسابی سرحال بشه.... 

عزیز دل مامان! 

اونقدر ماساژو دوست داری که فقط به چشام نگاه میکنی و ریز ریز میخندی. بعد شروع میکنیم به صحبت کردن. 

کلمات بابا ،مامان،دردر،به به و .....به دخملی یاد میدم شماهم خیلی قشنگ بعد از کلمات مدام لبهای خوشگلتو بازو بسته میکنی٬ به حساب خودت داری با مامان حرف میزنی.منم حال میکنم و بیشتر سر شوق میام. 

بعد به شما صدای حیووناتو یاد میدم٬ تا میگم گاو میگه ما ا اااما میزنی زیر خنده.........بعد واسه اینکه خیلی خسته ات نکرده باشم واست اهنگ تق تق تق تق بر در زد بابا از بیرون آمد...........میزارمو منم با آهنگ همخونی میکنم.شماهم با لذت گوش میدی و فقط به لبهام نگاه میکنی. 

یه کم که استراحت کردی شمارش اعدادو باهات کار میکنم.در آخرهم واست قرآن میذارم. قرآن گوش کردن امروزت واسم خیلی جالب بود. اونقدر ذوق کرده بودی  ٬دست وپا میزدی و میخندیدی.فکر کنم چون تو دوران بارداری مامان خیلی قرآن گوش کرده بود اون دوران جنینی واست تداعی شد. 

من هم کلی واست دعا کردم که قرآن همیشه نگه دار شما دختر گلم باشه. راستش دخترم میخوام شعر تق تق بر در زدو تو وبلاگت بنویسم تا وقتی بزرگ شدی و اگه یه روز این  شعر فراموش کردی،واست یادگاری بمونه وهمیشه قدر زحمات پدرتو بدونی.......... 

تق تق تق تق بر در زد                   بابا از بیرون آمد 

رفتم در را وا کردم                          شادی را پیدا کردم 

وقتی بابارو دیدم                          فوری اورا بوسیدم 

بابا آمد نان آورد                            با لبخندش جان آورد 

بابا آمد به به به                          مامان خندید قه قه قه 

با او روشن شد خانه                   او شمع وما پروانه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)