پرنسس دیاناپرنسس دیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

دیانا;مسافر زیبای پاییز

گلبرگ هجدهم

1394/1/31 8:16
نویسنده : مامان
590 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم امروز وارد ماه هجدهم زندگیش شد.دخترک شیرین زبونی که این روزها صدای خنده اش شده شیرین ترین و ناب ترین لذت زندگی منو مهدی.بعضی وقتها به قدری صحبت میکنه که منو بابایی با تعجب فقط بهم نگاه میکنیم!

دیانا خانم اماده رفتن به د در (خونه خاله فاطمه)

دیشب شیر آب حموم خراب بود و یه آقایی اومد درست کنه.دیانا خانم داشت با محمد مهدی هندونه میخورد که یه دفعه دیدیم با دهان کثیف و هندونه ای رفت جلوی در حموم و از اونجایی که حمومو به آب بازی میشناسه شروع کرد با آقای تعمیر کار صحبت کردن:آقاااااا.....آب بادی.همه اول تعجب کردیم بعد از خنده منفجر شدیم که چقدر راحت و قشنگ حتی به یه غریبه هم حرفتو انتقال دادی.مامان فداتبغل

جمعه گذشته رفتیم تهران دید و بازدید خونه عمه هات. مثل همیشه تا یازده صبح  خواب بودی. مامانی دورت بگرده!! منو بابا که انقدر خواب آلود نبودیم.به قول عمه مریم ظاهرا این اخلاقت به او شبیه شده.من صبح زود بیدار شدم و واسه صبحانه تو راهت کتلت و سیب زمینی درست کردم که تو ماشین بهت بدم.بیدار که شدی رفتیم دنبال بابا امیر و همه با هم حرکت کردیم به سمت تهران.با دیدن بابا امیر کلی ذوق کردی و با صدای بلند جیغ میکشیدی.ولی نمیدونم چرا هر چی بهت یاد میدیم بگو بابا امیر...ولی دوست داری بگی امیر.تو ماشین مدام میگفتی: امییییر(با کشش طولانی)خنده

بعد از خوردن صبحانه و کلی حرف زدن خوابیدی تا رسیدیم خونه عمه.اونجا هم خیلی خانم بودی.وقت ناهار رو یه صندلی کنار منو بابا نشستی و غذاتو که خوردی دوباره مشغول بازی شدی.حسابی هم به عمو بهزاد علاقه پیدا کرده بودی و مدام میگفتی عموووو.....

وقتی بهت میگفتم شعر rain rainبخون میگفتی ain ain و صدای آهنگو در میاوردیبوس

وقتی امیر ارسلانو تو حیاط مشغول توپ بازی دیدی مدام میگفتی بال بادی(بال یازی)

چون همیشه بابا وقت خواب شعر  گنجشک لالارو واست خونده و اسم همه بچه هارو تو شعر آورده شما هم مدتی هستش که یاد گرفتی و میگی امیر لالا...مه لالا...مامان مو لالا....

از هر کسی که خوشت بیاد میری جلو و لپشو به نشونه محبت فشار میدی.

مامان عاشق اون لحظه ایه که میای بغلم و مدام با دستهای کوچولوت صورتمو ناز میکنی و میگی نا نا نا.بعد لپمو فشار میدی بعد با لبهات صدای بوس در میاری.هنوز خیلی خوب نمیتونی صورتو بوس کنی فقط صورتتو میچسبونی و یه ذره بزاقت رو صورتم میمونه که من عاشق اون خیس کردن بزاقتمبغل

همچنان در گیر دندون در آوردن هستی و مدام دندونهای جلوتو به هم میچسبونیغمگین

خوردنیهای مورد علاقه:

ته چین ویژه-ماکارونی-کتلت-سیب زمینی(که به خاطر اضافه وزنت کمترش کردم)-هندوانه-طالبی

نوش جون و گوارای وجودت نازنینت دلبند مامان

پسندها (5)

نظرات (5)

عمه فروغ
31 فروردین 94 10:17
18 ماهگیت مبارک دیانا جونای جووووووونم به دیانای مهربون شاد و خوش باشی عزیزم
مامان
پاسخ
ممنون از لطفت گلم.ببوس دخملی شیرین زبونو
مامان ریحانه
31 فروردین 94 11:45
واااااااااای کلی نوشتم پرید حالا از اول مینویسم هجده ماهگی دیانا جونم مبااااااااااااارک عزیز دل خاله ماشالله بزرگ شدی و شیرین فدای اون شیرین زبونیات بشه خاله که انقدر دل میبری عزززززززززززززیزم آقا آب بادی ای جااااااااااااانم به بوس کردنت خاله جون نوش جونت باشه غذاهای خوشمزه خیلی نازی عسلک شیرین زبون میبوسمت عسل طلا
مامان
پاسخ
وای که چقدر حال آدم گرفته میشه همه مطالب پاک میشه.حالا کامنت پاک بشه باز تحملش راحتر از اینه که کل مطالب پست ذخیره نمیشه و تو چشم برهم زدنی نیست و نابود میشه.انقد واسه من اتفاق افتاده عزیزم. مرسی از لطفت خاله مهربون که جزء خوانندگان همیشگی خاطرات دیانای من هستید.میبوسم روی ماهتونو.
مامان افسانه
2 اردیبهشت 94 1:56
اول از همه 18ماهگیت مباررررک گلمممممممم بعدش فدای روابط عمومیت بشم نصفه شبی کلی خندیدم فکر کنم داشتی به اقاهه یاد میدادی چیکار کنه افرین به شعر خوندنت گلکم میدونم مامان ماهت چه حسی میشه از بوسه هات پس خییییییییییییییییییییییییییییییییلی بوسش کنخیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوستتون داررررم
مامان
پاسخ
ممنون از لطفتون گلم. راستش به خاطر سرد شدن ناگهانی هوا و خاموش کردن زود هنگام رادیاتورها توسط آقای همسر خونه مون خیلی سرد بود و طفلی رو یه هفته ای میشه که حموم نبردم.فکر کنم بچم ذوق کرده بود که این آقاهه اومده تا بساط آب بازی رو واسش فراهم کنه ما هم خیلی دوستون داریم و اگه مدتی ازتون خبری نشه دلتنگ شما و دخمل خوشگلتون میشیم.آخه اختلاف سنی دخملیهامون باهم خیلی کمه اینم واسه دنیای خوشگلم
مامان نیلوفر
8 اردیبهشت 94 15:59
ماهگردت مبارک عزیزمخدا حفظت کنه جیگر طلای ناز و شیرین زبون
مامان
پاسخ
مرسی عزیزم.ان شالله نیلوفر خوشگل ما هم زیر سایه پدرو مادر مهربونش عاقبت بخیر باشه
مامان آنیسا
13 اردیبهشت 94 12:01
خاله قربون این دختر خوشکل و خوش اخلاق که دل آشناست و زودی باهمه دوست میشه دقت کردین همینطور که هوش و ذکاوت بچه های این دوره بیشتر شده روابط اجتماعیشونم قوی تر شده خیلی نسبت به بچه های دوره قبل غریبی نمی کنن سریعتر ارتباط برقرار میکنن شایدم بچه های دور و بر من این جورین نوش جونت عزیزم آنیسا هم مثل شما عاشق هندونه و طالبیه
مامان
پاسخ
ممنون از لطفتون خاله جون.بچه های این دوره زمونه اصلا با بجه های نسل ما که معروف به نسل سوخته هستیم قابل قیاس نیستن.خدا ان شالله حافظشون باشه و عاقبت بخیرشون کنه.فدای آنیسا که انقدر چهرش تو عکسهاش خانم و متینه.تو خونه شو مامانش خبر داره!!!