پرنسس دیاناپرنسس دیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

دیانا;مسافر زیبای پاییز

اولین قدمهای لرزانت رابر صفحه دلم حک میکنم...

1393/10/20 8:19
نویسنده : مامان
336 بازدید
اشتراک گذاری

دلبند مادر!

این چند وقت اشتیاق فراوانی برای راه رفتن داشتی و وقتی  انگشت مامانو نگه میداشتی میتونستی کامل راه بری ولی اگه از دست من جدا میشدی کنترلتو از دست میدادی.مدتی هم بود که یه دفعه ازمبل یا هر چیزی که بهش تکیه داده بودی جدا میشدی و دوست داشتی مستقل راه بری.

قربون اون صورت خیست برم من

!دلبند مادر

این چند وقت اشتیاق فراوانی برای راه رفتن داشتی و وقتی  انگشت مامانو نگه میداشتی میتونستی کامل راه بری ولی اگه از دست من جدا میشدی کنترلتو از دست میدادی.مدتی هم بود که یه دفعه ازمبل یا هر چیزی که بهش تکیه داده بودی جدا میشدی و دوست داشتی مستقل راه بری.

تا اینکه پنجشنبه ساعت یازده شب من و بابا نشسته بودیم و شما هم به مبل تکیه داده بودی که دیدیم مبلو  رها کردی داری میری به سمت اسباب بازیهات.فدات بشم که انقدر ذوق کرده بودی و از خوشحالی جیغ میزدی.منو بابا هم که خوشحالیمون بیشتر از شما بود.بابا سریع موبایلشو بر داشت و اولین لحظات راه رفتنتو فیلمبرداری کرد تا شیرینی اولین گامهات تا ابد واسمون به یادگار بمونه....جشنتشویقولی از اون شب تا حالا پدرمون در اومده.چون تمام مدت باید چشممون به شما باشه.آخه رفتارهای دختر گلمون خیلی موتاسیون داده و خیلی کنجکاو و وروجک شده.فکر کنم داره اون روی سکه رو بهمون نشون میدهخنده

مدتی هست که به خاطر اینکه مامان جون بیشتر استراحت کنه و کمتر خسته بشه و زندگیش از روزمرگی در بیاد تصمیم گرفتیم که هر کس در حد توانش تو پخت و پز غذا به مامان جون کمک کنه.من چون هر روز باید برم سر کار کمتر میتونم بهشون برسم ولی چهار شنبه تصمیم گرفتم واسه ناهار مامان جون و پدر جون و خاله هارو دعوت کنیم.اولین بار بود که هم سر کار رفتم هم تونستم واسه ناهار مهمون دعوت کنم.یه ذره سخت بود.مخصوصا که رو خواب صبح شما حساب کرده بودم که نمیدونم چرا اونروز خیلی زود بیدار شدی و مامان مامان میکردی!!!!نزدیک ظهر خاله زهرا و خاله فاطمه هم اومدن تا تو کارهای باقی مونده به من کمک کنن و من هم تو مسیر خونه و درمونگاه در حال رفت و آمد بودم.این هم از مزایای نزدیکی محل کار به خونه هستشچشمکاون روز خیلی بهمون خوش گذشت و همه از غذاها راضی بودنمحبت

فدات بشم که عاشق مرکباتی.بعضی اوقات میشه روزی سه تا لیمو شیرین یا نارنگی میخوری.انقدر هم با لذت میخوری که من و بابا کلی ذوق میکنیمبوس

مهارتهای دیانا خانم تو این مدت:

قاقو:چاقو

انت:مورچه

بابا انیر:بابا امیر

بابا دی:بابا مهدی(بابا عاشق این صدا کردنته وقتی که بهش میگی بابا دی کلی ذوق میکنه)

 

امیرمحمد و دیانا عسلی در حال مزه کردن ماژیک

 دیانا خانم در حال خوردن خیار و دیدن پرنسس سوفیا

 

 مامانی محمدمهدی کجا رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

اینجاست محمدمهدی..........پیداش کردم مامانی

اخ جون آب..........خیلی تشنم بود

پسندها (7)

نظرات (6)

مامان آنیسا
20 دی 93 8:52
بسلامتی عزیزم ایشالا شاهد قدمهای بزرگتر توی زندگیت باشیم عزیزم
مامان
پاسخ
مرسی خاله جون.ببوس آنیسای خوشگلمو
مامان ریحانه
20 دی 93 9:10
عزززززززززززیزم مبارک باشه اولین قدمهای دیانا جونم خانمی به قول خودت دیگه کارت در اومده و مواظبت از دیانا جون سخت تر شده اما ذوق دویدن و راه رفتنش به همه ی اینا می چربه قربونش بره خاله که عاشق لیمو شیرین و نارنگیه بخوره نوش جونش
مامان
پاسخ
درسته عزیزم.دیگه باید یه کفش آهنین بپوشیم و پا به پای دخملی بدویم
مامان و بابا
20 دی 93 11:48
عزیزمممممممممممممم چه عکس های خوشگلی نی نی نازی داری قربووووونش خدا حفظش کن منم مامان دوتا نینی هستم خوشحال میشم به ماهم سر بزنی
مامان
پاسخ
سلام دوست جدیدمون.وای دوقلو!!!!! من عاشق دوقلو بودم اون هم واسه اولین بارداری.خوش به حالتون.یه دفعه صاحب دوتا بجه گل میشید و دیگه خیالتون از بارداری مجدد راحت میشه.خیلی مواظب خودتون باشید.ما هم دعا میکنیم که بارداری خوبی داشته باشید و به زودی زود شاهد دیدن عکسهای زیبای دو فرشته دوقلو باشیم
عمه فروغ
20 دی 93 12:21
ای جونم اولین تاتی تاتی هات مبارک دیانای عزیزم ان شاا.. در همه مراحل زندگیت موفق باشی عزیزمم
مامان
پاسخ
مرسی گلم.ما هم برای شما عمه مهربون و خونواده محترمتون آرزوی بهترینهارو داریم
عمو میثم و خاله مهسا
20 دی 93 20:49
آخی چه لحظات قشنگی... دوست داریم دیانا جان یاد شعر زیر افتادم خانم دکتر دستم بگرفت و پا به پا برد او شیوه راه رفتن آموخت
مامان
پاسخ
حس عجیبیه!!!بعد از تولد دیانا دیگه هیچ چیز به اندازه تکامل و پیشرفت دیانا مارو خوشحال نمیکنه.انشالله شما هم در آینده صاحب یه فرزند صالح بشید تا این حس شیرینو درک کنید
مامان افسانه
22 دی 93 16:01
مبارکه عزیز دلم الهی که همیشه در راه خیر و موفقیت و پیروزی قدم برداری و هر قدمت در راه شکوفاییت باشه فرشته کوچولو
مامان
پاسخ
مرسی خاله جون.انشالله این فرشته های کوچولو همیشه تو صراط مستقیم قدم بردارند وما نیز بتونیم فرزندان صالحی رو تربیت کنیم.ببوسید خوشگل خانم منو